باورت میشه که من امروز تا دوازده ظهر خواب بودم؟ از دوران جهالتم به اینور واقعا اینقدر نخوابیدم یعنی از وقتی جهالت رو پشت سر گذاشتم. باید یجوری جبرانش میکردم به خاطر همین تا شیش داشتم کتابمو میخوندممو , ...ادامه مطلب
خب امروز اینجوری بود که تا ۱۱ نیم خواب بودم حتی بلند نشدم صبحونه بخورم تمام مدت رو تخت تا دو اینطورا بعدش نهار بعدش دوباره رو تخت سرمم زیر پتو :/ و چقدر بیخیال تا الان. دیگه دیدم نمیشه خیلی رو مخ خودم, ...ادامه مطلب
امروز با ساجده ساعت دو قرار داشتم هرچند که جفتمون زود رسیدیم قرار شد نهارمونو تو کافه سه لت بخوریم بعدشم بریم نمایشگاه زهرا و نگار. کارای زهرا به نظرم قوی تر میومد و من بیشتر دوست داشتم ولی درکل در مقایسه با نمایشگاه های دیگه که نمیرم خوب بود. بگذریم امروز با ساجده کلی حرف زدیم راه رفتیم. خلاصه که روز خوبی بود و من واقعا انرژی گرفتم یکوری که الان رسیدم خونه دارم کار میکنم. بهتره برم تا شب خیلی وقت ندارم اما همونم کلی که امروز بی هیچی نباشه. , ...ادامه مطلب
تمام عصرو غروبو با مها حرف میزدیم.تا همین الانا این روزا احساس میکنم چقدر چیز از هم نمیدونیم چقدر دوریم انگار تازه داریم همو میشناسیم! هه نقریبا جفتمون ضربه خوردیم متاسفانه برای وجود دیدگاه های غلطی که بوده. حتی اتفاقات مشترک که خیلی احمقانه میاد که واسه جفتمون افتاده باشه. ما جفتمون داغونیم. یعنی تجربه های وحشتناکی داشتیم که گیر کنیم. داریم سعی میکنیم جفتمو, ...ادامه مطلب
, ...ادامه مطلب
الان بلند میشم. شروع میکنم. فصل دو رو که قبلا خوندم. اون روز کذایی که حرف نزدم البته خوبه خوندنش و مرور اون حرفا. ولی آربوس رو دوست ندارم. فقط اینش شاید جذاب نباشه. , ...ادامه مطلب
یه روز درهمی بود امروز که اصلا قابل توصیف نیست. خب همه چی اوکی بود. تا همین الان با بیتا و مروارید تو سرو کله هم میزدیم. الان که نه البته نیم ساعت پیش. انگار پایان نامه خودمه :).یه اتفاق بدم دیدم که افتاد. نمیخوام بهش فکر کنم حالمو بد میکنه میزارم برای فردا شایدم پس فردا. میرم میخوابم فردا صبح زود باید بیدار شم کلی هیجان دارم. یه کتابم میخوام برای خودم بخرم اگه بشه.باید سر فرصت همه چیو تعریف کنم. ,امروز ...ادامه مطلب
خب امروز بدکم نبود همش به خوردنو خوابیدن نگذشت. جمهورو خوندم یه ذرش مونده اما تمرکز نداشتم نمیفهمیدم چی میگه زبانم دوباره دست گرفتم عکسامم فایل اصلیاشو دراووردم. میدونم آپولو هوا نکردم اما بعد چند وقت واسه شروع و روز اول خوب بود به نظرم. الانم دارم فیلم میبینم. چرا اقای دچار وبشو پاک کرده یهویی؟,امروز ...ادامه مطلب
میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشنا,دیروز,امروز ...ادامه مطلب
میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که هم بدونم کجا میخوام برم و هم یه جایی ثبت بشه برای وقتهایی که ممکنه از یادم بره. همیشه با اسم ناشناس ,نیاید،,آسمان،امروز,پایین,خواهد ...ادامه مطلب
میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که , ...ادامه مطلب
میخوام بنویسم از همه چیز.از کارهایی که انجام میدم ،هدفهام ،روز مرگیام ،کتاب هایی که میخونم، از عقایدم ، از فیلمها،از اتفاقای روزانم ،از هرچی که تو ذهنم میاد، حتی عکسهام .میخوام تمرین کنم و نترسم از بیان کردن .از قضاوتها و تفکراتی که ممکنه در موردم بشه.میخوام بنویسم از راهی که پیش رومه از امروزم ،که , ...ادامه مطلب
امروز همه چیز تقریبا آروم پیش میره .یه خورده نیاز داشتم استراحت کنم. یعنی ذهنم. برای همین خیلی نیومدم و خیلیم ننوشتم. خب فکر کنم یه چیزاییو دلم بخواد مفصل بگم و خب گفتنشونم ایرادی نداشته باشه . یکشنبه که ژوژمان بود روز خوبیم بود . عکسامو اولین نفر چیدم بقیه منتظر بودن عکسشون بیاد.تعدادمون اولش زیا, ...ادامه مطلب