483 : شاید عاشورا

ساخت وبلاگ

داشتم نهار میخوردم تلویزیون رو شبکه خبر روشن بود .هی شهرای مختلف رو نشون میداد و مردمی رو که یه عده شون مثلا گِل میمالیدن به خودشونو ماشینو غیره یا یه شهر دیگه چی چی درست کرده بودن همه دورش میچرخیدن. هی عوض میشد و آدم هم متعجب تر. تنها کلمه ای که به ذهنم رسید کلمه فستیوال بود. انگار یه رقابت کی بهتر خلاقیت به خرج میده برای عزاداری و میزان غمش. بر عکس جاهای دیگه که فستیوال ها حول و حوش چیزای دیگه هست. البته باید بگم دیدم کساییرو که رفتن به این مراسما و بیرون رفتها صرفا برای تنوع و وقت گذرونی و خوش گذرونی هست که حالا به واسطه دور هم بودن یا غذاها و خوراکی ها ایجاد میشه. من نمیدونم و نمیگم فستیوال عمل درستی نیست اما توی این موضوع یه جورایی حس میکنم صادقانه نیست. همین باعث میشه دوست نداشته باشم به نظرم ریا بیاد. یعنی چجوری بگم اگه تو این موضوع میتونه باشه همچین چیزی چرا توی بقیه مسائل نمیزارن باشه؟!چی پشتش هست که باعث میشه آزاد باشه ؟شاید اگه به عنوان آیین رسم و رسوم نگاه بشه به نظر جالب هم بیاد مثل حرکات آیینی که خیلی جاها انجام میشه و بعضا خیلیاشم اصلا درست نیست .

یادمه بچه که بودم به واسطه شنیدن صداها دلم میخواست ببینم چجوریه دیدن دسته ها صرفا به خاطر کنجکاوی بود برام حکم نمایش‌ رو داشت  بابا البته یادم نمیاد هیچوقت رفته بوده باشه بینش اما میبردتم ببینم. بزرگتر‌که شدم مامان میگفت چیو میخوای نگاه کنی چی‌بشه خب به نظرم.درست میگفت خیلی مسخره بود وایسی و یه عده مردا و جمعیتی که رد میشدو بر و بر نگاه کنی. واسم جذابیتی نداشت به خصوص وقتی میدیدم و ریز میشدم توی رفتارا و تا همین حالا از خودم میپرسم ایا واقعا عزاداری میکنن؟چی میشه نتیجه ی این حرکات؟ من نمیخوام بگم کار درستی هست یا نه ولی باید فکر کرد.

به هر حال دیگه نمیرفتم و مامان میبردتم مراسم روضه! اما قبل از اون داستان عاشورارو به واسطه ی کتابی که مامان خریده بود برام خوندم. خب من توی یک خانواده ی مذهبی به دنیا اومدم.خیلی متعصب و تند نه ولی مذهبی و عقابدی دارن (منظورم مامان و باباست ممکن توی اطرافیان ادمای جور دیگه ای باشن!).اون کتابو که خوندم با این که شاید بچه دبستانی بودم کتاب قطوریم بود اسمشو یادم نیست. خیلی هم البته اغراق شده نبود میگم کاملا به صورت رمان نوشته شده بود ولی ناراحتم کرد و چیزی که یادمه فکر میکردم این بود که اگه ماجرا این بوده باشه چقدر بهشون ظلم شده و چقدر اذیت شدن و واسه همین امام حسین رو دوست داشتم چون به نظرم گناه داشت این چیزی بود که تو بچگی بهش فکر میکردم.

 توی روضه هایی که مامان میبردتم البته بچه بودم که یادم نمیاد یا خیلی بازیگوش بودم این مال وقتیه که بزرگتر شدم. خب اونجا هم سعی میکردم مثل بقیه حرفارو گوش کنم. اما هی با خودم میگفتم پس چرا من گریم نمیگیره لابد نمیفهمم یا یه جای کارو درست انجام نمیدم مثل بقیه ! بعضا بعضی از این روضه خونا حالا مرد و زن میگفتن دلیل گریه نکردن برای حسین قساوت قلبِ اون ادمه بزورم شده گریه کنین.یه قطره اشک برای حسین میبردتون بهشت! و از این حرفا. اما به هر حال من گریم نمیومد از یه طرفم مطمئن بودم قلبم سنگ نیست چونن تو چیزای دیگه ثابت شده بود بهم و این که برای اون ناراحت میشدم نه این که ناراحت نشم ولی بیشتر به حرفاشون فکر میکردم و گاهیم به مامان میگفتم چرت میگه یا این که یعنی چی اینو گفت یا به نظرم نمیتونه اینجوری بشه که مامانم گاهی سعی میکرد قانعم کنه گاهی حتی شاید خودشم موافق بودو حرفی بم نمیزد یا میدونست بگه هم نظرم بر نمیگرده اما اعتقاد داشت حتما باید عزاداری کرد با تمام اینها. ولی واقعا بعضی حرفا چرت و احمقانه بود. باید بگم تا همین پارسال هم میرفتم این که بگم نه من هیچوقت نرفتم نمیدونم چیه دروغ محضِ. گاهی حتی دوست داشتم برم چون بعضی جاها خوش میگذشت بعضی جاهام جالب بود هر چند که گریمم نمیاد یا مخالف حرف اون واعظ باشم یا حرفاش به نظرم چرت و کاملا از روی جهل باشه. البته این از اشتباهاتم بود اینو قبول دارم چرا ادم باید کاریو کنه جاییو بره که نمیفهمه.

همیشه همیشه همیشه بعدش یه عالمه سوال توی مغزم ردیف میشد از پس این حرفا. هیچوقت جرئت نمیکردم بلند بگمو مخالفتمو اعلام کنم. جوری بقیه جدی گوش میدادن  و شاید از اون ادم حمایت میکردن که فکر میکردم لابد من نمیفهممو مشکل دارم . باید بگم تا همین پارسال هم تلاشمو کردم مثل بقیه این رفتار هارو انجام بدم که حماقت محض بود بیاین صادقانه فکر کنیم اگه کسی گوش نده به یسری خزعبلات من دراوردی خیلی چیزا حل میشه. یسری خرافه ها. این ادما خیلیهاشون پول میگیرن در واقع کاسبی میکنن احمقانست پول بگیری واسه گریه دراوردن بقیه. و جالب اینجاست که خودشون خودشونو نفی میکنن. مثلا یکی از چیزایی که خیلی شنیدم اینه که پیامبر یکی از کارایی که میکرده مقابله با خرافات و جاهلیت اعراب اون زمان بوده. من اصلا منبع درستی ندارما نمیدونم درسته یا نه. ولی الان فقط کافیه نگاه کنیم چقدر چقر اعمال احمقانه و حرفای جاهلانه گفته میشه. من به شور حسینی و شعور حسینی که این روزا هرکسی زیر پستاش میزنه کار ندارم. راستش اینقدر ادمهارو دیدم که حرف و عملشون توی مذهب متفاوت هست دیگه اعتمادی ندارم و به نظرم همش دروغ هست .حالم از این دورویی از این دروغگویی و ریاهایی که انجام میشه بهم میخوره. 

بزارین رک بگم من نمیخوام برم بهشت با باج دادن یا خر حساب کردن خودم. من نمیخوام مثل کسایی باشم که با دروغ افرادی جزو سیاه لشگری میشن برای نمایش که اونم معلوم نی چه اهدافی پشتش هست. من نمیخوام به خاطر شکم و خوش گذروندن صرفا شرکت کنم دیگه توی مراسمی. من نمیخوام وقتی دقیق نمیدونم چیزیو براش گریه کنم.گریه برای چی گریه چیو حل میکنه با عقلم جور در نمیاد که حسین دنبال گریه آدمها بوده باشه یا دلسوزی یا این همه شلوغ کاری متظاهرانه. من نمیخوام به حرف کسایی گوش کنم که عمل و حرفشون فاصله اش زمین تا آسمون هست.من نمیخوام و دوست ندارم مثل کسایی بشم که امروز عزاداری میکنن نذر میدن هفته بعد از محرم یادشون میره و چه کارا که نمیبینی ازشون. نمیخوام فکر کنم یسری کارا باعث میشه بخشیده بشم تا مثلا جهنم نرم و به این امید هر غلطی خواستم بکنم و بعد وایسم نماز بخونم من میخوام کاریو کنم که فکر میکنم درسته نه به امید بخشیده شدن و نه برای بهشت . من نمیخوام پاک کن داشته باشم. من از خدایی که دارم نمیترسم. دوسش دارم نه این که از ترس یسری کارای ریاکارانه انجام بدم. من به این فکر میکنم که شاید حسینم مثل خیلی آدمای دیگه مثل سقراط مثل گالیله مثل خیلیای دیگه که توی تاریخ دیده شدن کشته شده چون از حق حرف میزده چیزیو میگفته شاید که خارج از فهم بقیه بوده.من منبع درستیو پیدا نمیکنم نمیدونم چی درست فقط میدونم این شلوغ کاریا دروغ. من دلم میخواست اصل قضیه رو میفهمیدم اگه اصلی بوده. من نمیدونم چجوری باید نگاه کرد سوادی ندارم اما منبع درستیو پیدا نمیکنم که توش پر از شعارو بزرگ کردن قضیه نباشه و صادقانه نوشته شده باشه. همه جا از یزید و شمرو بقیه چنان بد گفته شده که ما به این زمان که فکر میکنیم میگیم چطور اون همه ادم که حسین رو ول کردن رفتن سمت اونا وقتی اونایی که همچین ادمهایی بودن اونو کشتن. شاید اینقدر ظاهرشون قابل قبول بوده و اینقدر موجهو متظاهر بودن که این عده نتونستن تشخیص بدن. این که فقط و فقط ٧٢نفر در برابر لشگری چندین هزار نفره بوده برام سوال انگیزه. چجوری میشه این همه ادم در برابر یه فرد برای جنگ قرار بگیره. مردم اون زمان ایمان داشتن که انتخاب یزید و ایستادن جلوی حسین درسته، اما چرا؟ چرا زینب میگه چیزی جز زیبایی ندیدم؟ چطور تونستن ببینن مرگ بچه هارو عزیزانشونو و طاقت بیارن تا تهش؟  چطور اون ادمهایی که مقابلش قرار گرفتن نتونستن تشخیص بدن که درست چیه؟جوابی پیدا نکردم فکر میکنم و فکر میکنم به این که اصل قضیه چیه این که اگه دین نباشه آزادگی چیه؟ این همه سال گذشته و روایت ها و گفته ها تحریف شدن مثل الان که میشینیم پای حرفای یه نفر فقط به این ادم فکر میکنه ادم این همه حرف از کجا میاد؟ چرا چرا چرا چرا فکر نمیکنن ؟ چرا تعصبات کور کورانه و احمقانه دارن؟ واقعا چرا؟ من دیدم من شنیدم. اینجوری نبوده که بخوام بدون فکر حرف بزنم. یسریا حتی از فکر کردن راجع به مسائل میترسن. یه نفر وقتی فهمید به فلسفه علاقه پیدا کردم بهم گفت نخون دنبالش نرو دنبالش بری دینتو از دست میدی گمراه میشی!  میدونین اون لحظه به چی فکر میکردم؟ فقط به این که این چه دین حقی هست که با فکر کردن از بین میره و چرا گمراه بودن رو به فکر کردن و فهمیدن میدونه؟ چرا جبهه گرفته میشه در مقابل این موضوع؟ چرا دنبال فهمیدن حقیقت نیستن؟ چرا چرا چرا؟ و هیچ  جوابی نیست هیچی.

 اما من تصمیم گرفتم عزاداری نکنم .نه به روش بقیه. و نه اینجوری که هست و نه جوری که نمیفهمم و به خاطرش شرمنده نیستم .مردم خودخواهن حتی عزاداری کردناشونم به خاطر ترسشونه نه غمشون و نه عشقشون حتی خیلیهاشون نمیشناسن و حتی دنبالش نیستن فقط حرف فقط حرف.چون توی اعمالشون دیده نمیشه خیلی چیزا. مردم حتی خدارو هم به خاطر منافعشون دوست دارن انگار هیچکس خدارو به خاطر خودش نمیخواد.این جمله برام تکرار میشه تا منفعت نباشه دروغ معنا نداره. این آدما اگه بهشت و جهنم نبود عمرا و عمرا به خدا فکر میکردن. عمرا اگه میشد کسی از دست کسی در امان باشه.این آدما معامله میکنن با خدا. شاید باید همچین چیزایی باشه تا ترمز گیر خیلیا تو بدی باشه. دلم برای خدا میسوزه این روزا فکر میکنم چقدر واقعا تنهاست...


این حرفا قطعا خیلی چیزای اشتباه بینش هست اما چیزایی هههست که من توی این برهه از زمان زندگیم بهشون فکر کردم.

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 119 تاريخ : جمعه 14 مهر 1396 ساعت: 3:10