546 خلاء

ساخت وبلاگ

به بی حسی مطلق رسیدم. به خلاء. زمان گذشته نمیدونم چجوری شب شده. هیچکاری نکردم تمرکز ندارم. دست خودم نیست هیچی حالیم نمیشه هر کاری میکنم خوابم نمیبره. کلداکس خوردم اثر نداشت. دوباره میخوام بخورم شاید اثر کرد.دلم میخواد دیگه بلند نشم تحمل این جسم دیگه خارج از تحمل شده. 

خب راستش چیزی ندارم بگم واقعا متاسفم چون اصلا متوجه نمیشم چیو باید بفهمم. میگم انگار معلقم و مغزم قفل شده هیچ کنترلی نمیتونه داشته باشه که چیکار باید بکنم. اصلا من چه اهمیتی دارم شناخته یا ناشناخته. باید چیکار کنم فقط دلم میخواد بخوابم و دیگه بلند نشم همین هیچ آرزویی ندارم شاید حتی هیچ تعهدی. شاید دیوانه شدم‌شاید نباید بگم باید تمومش کنم. مهم میست همیشه اولش اینجوری تا ادم عادت کنه اگه عادت کنم عادت کنم که بعید میدنم اما یا میکشتم یا مجورم مدارا کنم. باید برم شاید یه کلداکس دیگه اثر کنه‌‌‌.

فردا باید میرفتم دانشگاه کارم خیلی عقب مونده هنوز برگه نمره رو نمیدونم چی نگرفتم. فکر نکنم بتونم برم اصلا دیگه نمیخوام بیرون برم. باید بلپ تاپم ببرم درست کنن اما الان نمیخوامش‌دیگه عکس که فکر نکنم بگیرم فکر نکنم لحتیاج پیدا کنم. فقط دانشگاست کاش میشد عقب مینداختمش هر چند فردا هم نرم بالاخره باید برم. کاش خوابم میبرد نمیخوام فکر کنم. کاش میشد. 

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 8:02