544 : اتاق

ساخت وبلاگ

در اتاق خود شاهد وجود دری فرعی بودن که به محیط زندگی دیگران باز میشود ... ص۲۹


داستان های کوتاه، نویسنده فرانتس کافکا، ترجمه ی علی اصغر حداد، نشر ماهی


که البته قراره در مورد من همین گوشه ی دنج دنیا هم نباشه. میدونم برای جفتمون سخت اما خب. نباید خودخواه بود نه؟ دارم سعی میکنم که فکر نکنم بهش. شرایط جدید تو راهِ احتمالا روزهای آخر رو تو جایی که منحصر به خودم بود میگذرونم. من دیگه بعد این متعلق به هیچ جا نیستم. مثل آواره ها. و شاید فرصت های کم برای تنها بودن. مهم نیست. نباید مهم باشه. این زندگی هیچوقت باب میلم نبوده همیشه قدرتشو به رخم میکشه و همون چیزای اندکی که یه ذره مایه آرامشم میشه ازم میگیره. 

شاید این دفعه شرایط خوب پیش بره. دلم نمیخواد مایه آزار کسی باشم. اینجوری همش انگار یه بخشی از وجودم باید حواسش باشه. اما مشکل اینجاست نمیدونه به چی نمیفهمه یه چیزاییرو؟!


 برام توضیح بده. واضح تر بگو... حرف بزن. وقتی نیستی وقتی چیزی نمیگی  زمان سخت میگذره. فقط انتظار انتظار انتظار. فکر میکنم اما بی نتیجه. انگار ولش کن ولش کن. اونجوری که راحتی باش نباید خودخواه باشم نباید.

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 109 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 8:02