540 : شب بیداری

ساخت وبلاگ

«آنجا مردمانی هستند! فکرش را بکنید ، مردمانی که نمیخوابند!»

«وچرا نمیخوابند ؟ »

«چون خسته نمیشوند. »

«و چرا خسته نمیشوند؟ »

«چون دیوانه اند. »

«مگر دیوانه ها خسته نمیشوند؟»

«دیوانه ها چه‌طور میتوانند خسته شوند؟!»


داستان های کوتاه، نویسنده فرانتس کافکا، ترجمه ی علی اصغر حداد، نشر ماهی

صفحه ۲۲


خب اینم از کتاب جدیدی که شروع کردم. اخ خدا یه عالمه حرف دارم بگم ازش حیف حیف لپ تاپ ندارم وگرنه کلی عکس میذاشتم. :(. یادمه اون موقع که گفتگو با کافکای یانوش رو میخوندم یه شب کلی میخواستم بیدار بمونم تمومش کنم اما چون کلاس داشتم باید میخوابیدم. اون موقع گفتم اگه کلاس نبود عمومی بود البته میتونم راحت سرش بشینم. حالا اما تا صبح با خیال راحت بیدار میمونم اما دلم تنگ شده.بگذریم. 

دیدی این دفعه کولی بازی در نیاووردم اما... میگم راستی چی میشد میتونستم مثل کافکا بنویسم...میخوام تمومش که کردم تلاشمو بکنم. عین اون که نمیشم اما شاید بهتر از الان بشم. همه چیزایی که به ذهنم میاد درموردشو رو کاغذ مینویسم که آخر کتاب کلی نظرمو بگم.

استاد میگفت باید بگی که جا برای چیزای دیگه باز بشه. باید حرفارو گفت. نمیدونستم چرا فکر کرده بودم اما نمیفهمیدم چراییشو. اون مقاله رو که خوندم فهمیدم. این یکی از چیزایی بود که مفصل میخواستم اعتراف کنم بهش. 

دارم سعی میکنم مثل یه دختر بالغ رفتار کنم. معلوم هست؟ یا بیشتر باید روش کار کنم! اگه بخواد اتفاقی بیفته چه فرقی داره اینجا یا اونجا. باز من میمونمو من این موضوع انگار اجتناب ناپذیره. خودتم میدونی اینو که فرقش تو همین موضوع که این بین چه انتخابی برای زندگی کرد برای من در هر صورت خب معلومه دیگه... اه دیگه نمیتونم. نمیتونم تظاهر کنم که دختر بچه ای درونم نیست. اصلا نمیخوام منطقی باشم. اخه ببین چی میگی. میگم خب هیچوقت همه چی که صد درصد نیست. مثل درست کردن یه مجموعه که توش لزومن همه عکسای عالی نیست. همون حرف کافکا که خاطرات خوش اگر با غم عجین باشن طعم بهتری دارند...

نتیجه نتیجه نتیجه نتیجه نتیجه

اصلا باید چی بشه؟ درستش چیه ؟ من فکر میکنم ادم تو هر زمانی اون کاری که میخوادو باید انجام بده. اگه انجام ندی به خاطرش پشیمونی همیشه تو وجودو مغزت میمونه همیشم با خودت میگی اگه انجام میداددم و پر از این اگه ها از تو آدمو میخوره. اما آدم وقتی انتخاب میکنه پاش وایمیسته  دیگه براش مهم نیست نتیجه چی بشه حتی اگه همه چی اون جوری که میخواد و به نظرش تو زمان حال فکر میکنه درست هست پیش نره. ممکنه بعدها کلا عوض بشه برای خودت همه چی میفهمی اگه همش آدم بخواد به نتیجه فکر کنه که چی میشه هیچ کاریو نباید انجام بده هیچ قدمی نباید برداره حالا توی هرچی. اگرم اشتباه باشه که تجربه میشه :( من نیمگم باید بدون فکر کاری کرد باید همه چیو در نظر گرف دید و آگاه بود اما خب همه چی همیشم عالی باشه خیلی مسخرست برای من کسل کنندست نه؟


پ ن  :  اینو یادم رفت بگم آدم وقتی انتخاب میکنه ازش مراقبت هم میکنه... تلاش! :)

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 8:02