561 : قهوه

ساخت وبلاگ

برای پریدن خواب از سرم ظاهرا مجبورم این عمل هم توی برنامه های صبحم بزارم که یک فنجون قهوه بخورم. خب من جزو اون دسته ایم که ابدا با قهوه ارتباط برقرار نمیکنم. خوردنش برام مثل خوردن زهر ماره. البته این حرف من توهین به قهوه خورهای حرفه ای نیست صرفا اینقدر تلخیای دیگه رو چشیدم که رقبتی به خوردن این نوشیدنی ندارم. با این حال مجبورم. مجبورم چون باید خودمو سرو پا نگه دارم به خصوص این که انگار با تمام تلاشی که میکنم خواب آروم شب قسمتم نمیشه.برای همین با شکر میخورمش. خب تصور کنین خوردن زهرمار با شکر آیا تاثیری توی اون زهر داره؟ قطعا نه. ریختن شکر هم توی قهوه به نظرم بیهوده ترین و ابلهانه ترین کار ممکنی هست که ممکن ازم سر زده باشه. در واقع شکر از تلخی و طعم وحشتناک این نوشیدنی ابدا برام کم نمیکنه فقط باعث میشه بد مزه تر بشه من کاملا بهش آگاهم. اما به واسطه ی اون اندک شیرینی که توی اون مزه ی بد حس میکنم حاضر میشم به همچین حماقتی دست بزنم. اما این ابدا عاقلانه نسست. ولی خب نمیتونم خیلی یهو و سریع دست از این کار بکشم همینطوری هم قیافم دیدنی که با هر بار که لب میزنم صورتم کشیده میشه به همین دلیل هیچوقت جرئت نکردم هوه رو هرچقدر هم که تعریف عالی بودنشو شنیده باشم در اماکن عمومی امتحان کنم. بعد فکر کن بخوام بدن شکر بچشم چه بسا که تجربه کردم و سریع مجبور شدم به سرویس بهداشتی رجوع کنم. برای همین نمیدونم تا چقد میتونم از ریختن شکر خودداری کنم اما تصمیم گرفتم روزی یه قاشق از تعداد قاشقهتی شکری که توش میریزم کم کنم. اگه البته دووم بیارم. 


نامه! کتاب؟ نوشتن!

کمکم کن.

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 104 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 15:00