1490 : جنگل

ساخت وبلاگ

خب من از ساعت سه ربع اینطورا زدم بیرون. نرفتم پارک حوصله ادمارو نداشتم بعدم به هر حال حس خوبیم نداشتم خواستم برم جنگل تو این گرما کیفم سنگین بود بیرون از ورودی جنگل جنگل روبروش بالاتر از نگهبانی این پایین نشستم دید نداره ام. خب ادم رد میشه بهد نگهبانی هست حداقل استرس ندارم. یه زیر انداز پهن کردم دلم میخواد پشتمو کنم به خیابون با طبیعت عشق کنم. یه پروانه هم هی میچرخه سرخوش . دلم میخواد همه جیو فراموش کنم. امروز یهعکاس دیدم. قبلا عکسش پشت کتاب علیه تفسیر بود و من نرفته بودم دنبالش. یه مدت عادت کرده بودم ببینم وقتی دیدم اینقدر دلم میخواست مالاون زمان بودم. البته همه زمانها ز دور قشنگ شاید باشن  الان کهفکر میکنم میبینم نمیتونم پیرهنهای بلند رو تحمل کنم :دی خب دیگه برم. بعدا با حوصله بودم عکساشو میذارم.




162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 19:29