245 : دیروز

ساخت وبلاگ

خیلی وقت نیست که بیدار شدم. هیچکس خونه نیست تنهامو گشنمه. هیچی نیست که دلم بخواد بخورم...

میدونی نمیدونم در مورد دیروز دقیقا چی بنویسم ولی میدونم خیلی مسخرست اگه از کل کتابا عکس بگیرم بزارم بعد بگم مثلا   اینارو خریدم.به مرور که دستم بگیرم تا بخونم عکسشونم میزارم. الان کلی کتاب نخونده دارم تصمیم گرفتم تا نخوندم اینارو کتاب دیگه ای مگه این که خیلی واجب  شد نخرم.برا این که عادت میشه هی کتاب بخری انبار کنی میخوام بخونمشون.از قبلم چند تا کتاب مونده نخوندم باید سریع شروع کنم خوبه از این لحاظ میدونم میتونم دلخوش و خوشحال بشم از اومدن تابستون چون دیگه هیچ ذوقی ندارم از اومدنش.

دییروز دیروز واای خیلی خجالت کشیدم رفتیم غرفه ای که برای استاد بود وای همش میگم کاش کمتر میگرفتم نه؟ هنوز فکر میکنم خجالت میکشم چرا باید این همه تخفیف بخوره.خیلی حس گندی دارم .یعنی همون خجالت و این که خیلی لطف کردن. حتی به خاطر کتابی که هدیه گرفتمم نه این که خوشحال نباشم. هدیه گرفتن و یادگاری موندن یه کتاب اونم از استاد برام خیلی ارزش داره خیلی خیلی زیاد که تو کلمات نمیگنجه . ولی میگم شاید نباید اون همه کتاب میخریدم اون همه هم نه ها ولی زیاد بود خب بچه میرفتی بیررون میخریدی الان خیلی ضایع شد؟؟؟؟ نمیدونم چجوری میشه این همه لطف رو جبران کرد .مگه میتونیم تمام کارایی که این دوسال بررامون کردن رو جبران کنم که از پس اینم بر بیام؟ نمیدونم نمیدونم باید چیکار کرد.بیخیال شاید نباید فکر کنم به این چیزا...

هنوز صادق هدایتو دست نگرفتم این پست کتاب تموم شه میرم اونو شروع میکنم.کتاب خوندن ذهنمو مرتب میکنه مثل یه داروی مسکن میمونه گاهی ...

دوتا کتاب عکس گرفتم شک داشتم الان بخرم یا نه یعنی گفتم تاستون بخرمشون اما خریدم دیروز و فکر کنم اگه نمیخریدم ذهنم مشغولشون میموند.


دیروز خیلی روز خوبی بود برام خیلی خوش گذشت .خیلی خیلی زیاد




دربارۀ بیداری / آیدین رحیمی پورآزاد


162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 20 ارديبهشت 1396 ساعت: 17:24