1920 : بخش هایی از کتاب یادداشت ها

ساخت وبلاگ


امروز حتی جرئت سرزنش کردن خودم را ندارم. اگر در این روز تهی فریاد میکشیدم ، پژواکی حتما نفرت انگیز میافت. 


تنهایی بر من چنان نفوذی دارد که هرگز خطا نمیکند. درونم( تامدتی فقط به طور سطحی ) حل می شود و آمادگی میابد تا هر چه را در عمق است بیرون بریزد.


خب اینم کتاب جدید خورد خورد میخونمش ولی خیلی کندم یه جاهایی نمیتونم خودمو پاش نگه دارم نه که کتاب بدی باشه اتفاقا خیلیم خوبه مشکل منم که بی قراری میکنم . وگرنه کافکا برام استاد بزرگی و خیلی دوسش دارم.

منشی دکترام زنگ زد گفت فردا وقت دارم با جفتشون  . مها بهم گفت تو درست نمیگی چته که درست دارو بگیری یا کمکت کنن منم این بار همرو نوشتم که فردا بگم من میگم هی هر دفعه به من چه درست نمیشه :/

دیگه این که همین  دلم میخواد فیلم ببینم اما نمیدونم چی. شیطونه هم گولم میزنه برم سراغ همون سریال مزخرفا :دی 

این روزا همه چی خیلی معمولیه . بیش از حد معمولی صبح بیدار میشم صبحونه میخورم کتابی میخونم میخوابم نهار میخورم کتابی میخونم میخوابم دوباره بیدار میشم کتابی میخونم یه چیزی میخورم و الی اخر :/باید خودمو نجات بدم من میتونم :/ فکر کنم الان وقت خوابمه :/

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 20:40