2739 : رویا

دوباره شب و روزم قاطی شده. خیلی سعی کردم درستش کنم و زود بیدار بشم اما موفق نبودم. شب ها تا نیمه بیدار و صبح ها هم تا هشت خواب. فایده ای نداره چون اونم اینقدر تا لود بشم طول میکشه که ساعت میشه ده. :/ به خاطر همین تصمیم گرفتم به یاد قدیما یه مدت جغد بشمو شبها نخوابم.  سکوت و آرامشش هم برای کار کردن بهتر و بیشتر چه اینجا چه رشت هم میتونم انجامش بدم. خیلی زود برمیگردم به شهر بارون. دلم برای بارونهاش حسابی تنگه. من که میگم مها بیا عید هم همونجا بمونیم. به بهانه اردوی تحصیلی :دی. کاش مامان سرش خلوت بود میشد طولانی مدت بیاد پیشمون اما حیف که خیلی درگیره این روزها.

برای عروسی لباس هنوز نرفتم بگیرم. دیگه فکر کنم فردا مامان با کتک ببرتم :دی نمیخوام حرصش بدما ولی اتفاق میفته زیاد با هم هم نظر نیستیم. میگه منم واسه تنوع موهامو اگه زیادم نمیخوام دو تا تیکه حداقل رنگشو تغییر بدم. نه که دوست نداشته باشما فقط حوصله ارایشگاه رفتنو ندارم برای مها که خیلی طول کشید نمیتونم تصور کنم این همه وقتمو بذارم برای رنگ کردن مو :/ مگه ادم بیکاره. اگه بشه راضیش کنم خودش یه کاری بکنه :دی شاید هم تنوع بد نباشه اما من ساده رو بیشتر دوست دارم. از این حرفهای خاله زنکی بگذریم بهتره. امشب باید خوب کار کنم که فردا باید برم خرید اصلا هم حوصله ندارم نگو و نپرس که چقدر ستم هست. 

دیگه این که امروز واقعا سعی کردم ادم بهتری باشم و برناممو انجام بدم اما خب کاملا هم موفق نبودم هرچند که تا نیمه شب وقت هست برای جلو بردنش. 

مها که رفته احساس میکنم خیلی بهش وابستگی دارم و فکر میکنم شاید این خوب نباشه خیلی وقت هست که مدام با همیم و عادت به دوری هم نداریم. دلم براش خیلی تنگ شده کاش زودتر هشتم یا نهم اسفند بشه منم برم رشت. دلیل این که زودتر نمیرم این هست که اون هی باید برگرده به بهانه های مختلف تهران منم حوصله ی هی رفت هی برگشت رو ندارم. 

این روزها فقط میدونم باید بجنگم هرجوری که شده به خاطر اهدافم و گرنه هیچ اتفاقی توی زندگیم نمی افته. از گذشتن زمان اینقدر سریع میترسم. این که چشم بهم زدن میدونم اردیبهشت سال ۱۴۰۰ میشه و من خیلی عقب هستم. یک سال دیگه دعا کن براش تلاش کنم و نتیجه اش رو ببینم. یسری رویاهام شاید براورده نشه اما من میسازمشونو بهشون فکر میکنم همیشه قبل از خواب و صبح ها با فکر تلاش کردن براشون چشم باز میکنم. به خودم میگم یعنی میشه بشه؟ یعنی میشه تو همون مائده ای بشی که میخوای؟ دلم ضعف میره برای اتفاق افتادنشون. رویا پردازی من مخصوص الان نیست سالهاست که دارمش. اما الان تبدیل شده به هدفم و این که رنگ حقیقت بگیره به خودش. 

بهتره پر حرف نکنن منو ول کنی تا خود صبح برات مینویسم.