2835 : مرگ ، زندگی

ساخت وبلاگ

وقتی به مرگ فکر میکنم تازه درک میکنم که زمان چقدر ارزشمنده و نباید با بی توجهی هدرش داد. این که فرصت هارو باید غنیمت شمرد چون ممکن آخرین فرصتت باشه برای زندگی کردن. این که بدونی امشب میمیری برای من حداقل اینجوری نیست که بخوام بیکار بشینم بر عکس دلم میخواد تا ثانیه آخرشو استفاده کنم و روی مرگ رو کم کنم. 

بیا از این فکرها عبور کنیم. فعلا که حالم خوبه به امید این که چیزیم نیست. و من نشستم پای کتابمو کارهام تا انجامشون بدمو یه روز دیگه رو هم به نحو احسن بگذرونم. هرچند که چون دیر خوابیده بودم دیر هم بیدار شدم ولی فرقی نداره امشب هم تا صبح بیدار میمونمو کار میکنم. این که فقط بگی دلت میخواد زندگی کنی کافی نیست. این که هیچکارو نکنی یعنی تو مردی. برای زندگی کردن باید تلاش کرد. باید سخت کار کرد. از لحظه لحظه ها بهره برد. و یک ثانیه رو هم هدر نداد. من فکر میکنم قدر زندگی رو دارم میفهمم. شاید با یه چیز به ظاهر ساده که انگار انگار زنده بودنو به خاطرم آورده. امروز سرفه نکردم اما هنوز کمی احساس درد دارم. شاید یه جنگی درون بدنم برپا باشه خبر ندارم اما تب هم ندارم. شایدم نباید جدیش بگیرم ولی منو فکرش به خودم آورد. فکر این که زندگی چقدر برام ارزش داره و چطور خیلی وقت ها احمقانه به مردن برای رهایی فکر کردم. اگه زنده باشم این روزا و این تجربه هارو فراموش نمیکنم. 

دوباره برگشتم سر این موضوع. بیخیال کلی کار دارم بهتره برم. 

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 5 فروردين 1399 ساعت: 8:44