2924 : خوشحالی عمیق

ساخت وبلاگ

امروز به طرز باور نکردنی ای خوب بودم. خوب هم نه! عاااااالیییی! باورت نمیشه اما در پوست خود نمیگنجم و از این داستانها. از حول و هوش چهار این طورها بیدارم تا خوابم میگرفت از جام پا میشدم ورزش میکردم تا از سرم بپره یا درو باز میکردم سردم بشه. راه های مقابله با پر خوابی. خب من اول فکر کردم به خاطر قرصاست بعد دیدم نه ادم باید خودش بخواد یعنی خب فکر کردم بهش! میتونستم تمام امروزو باز رو تخت بگذرونم و بخوابم. حتی با این که همین الانم خوابم میاد اما نمیخوام بخوابم هنوز کلی کار مونده. کلی که نه یه کم حجمش زیاده اما تا شب تموم میشن و این برای من واقعا قوت قلب هست که تنبلی نکردمو کارمو انجام دادم. اگه برنامه روزانه ی منو ببینیا میترسی ولی همش خور خورده. فکر کن نه به من که یه کلاس زبانم نرفتم تو بچگی و زبان رو فراری بودم ازش نه به الان که سه تا سه تا یاد میگیرم :/// ولی زیادم بد نیست مقایسه اشون میکنم. عربی در حد قواعد هست بیشتر و شاید کمی ترجمه. بگذریم هوا امروز عالیه تگرگ و بارون میباره  بهاری بهاری. جون میده بزنی بیرون اما من کارم مونده و نباید عقب بندازمش. میدونم حرفام بیشتر شرح حال شد. اما میخواستم فقط خوشحالیمو تقسیم کنمو اینجا به یادگار بمونه. من تو شروعش موفق شدم اگه برناممو عملی کنم معرکه میشه. فکر کردن بهشم ذوق زده ام میکنه. وااای بارون اینجا دوش شده یاد رشت بخیر دلم تنگ شد واسه باروناش واسه جایی که خونمون بود. واسه خرید کردنها و همون بیرون رفتنهای کوچیکمون. یه چیزیم بگم امروز خوب شدن و بهتر بودنم همچین هم آسون نبود. وسوسه ی خواب حجوم افکار بد همه اینها اذیت کننده بود اما تونستم بزنمشون کنار بهشون مسلط بشم. فکر میکردم واسه قرص اما خب خود ادم هم هست. 

این روزا بیشتر تو حالو هوای خودمم. میدونم زیاد نمینویسم. نمیخوام شرح حال باشه هرچند که این پست شد. اما خوشحالی زیاد مانعم شدو نذاشت ازش بگذرم. خودم فکر نمیکردم برنامم عملی بشه ولی شد! خب واسه هزارمین بار خوشحالم. 

بهتره برم. داستان به جای هیجانیش رسیده. 

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 111 تاريخ : دوشنبه 15 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:44