2917 : توفان

ساخت وبلاگ

امروز از اون روزای توفانی وحشتناک برای من بود و شاید هنوز هم باشه. توفان اومدو همه چیزو بهم ریخت شاید پنجره شکست و تمام اتاق بهم ریخت. مها میگه کار نداشته باش توفان هست هنوز یا نیست پاشو با همین وضعیت مرتب کن همه چیزو دوباره از نو بچین. فکر کن حال بدت همون توفان و این تویی که بهم ریختی از اول به خودت مسلط شو نذار بدتر از این بشی یا ادامه دار بشه برنامه بچین از نو شروع کن.

گریه کردم. به خاطر چیزایی که میدونم هیچوقت نمیشه و به خاطر تمام چیزهایی که هیچی ازشون نمیدونم. اما الان دوباره شروع کردم به چیدن مرتب کردن اتاقم. با یه بغض. بدرک که بهم ریخت دوباره. حال من اینه و کاری ازم بر نمیاد. باید درستش کنم شاید. شایدم خیلی ضعیف باشم نتونم درستش کنم اما امتحانش که ضرر نداره شاید شد. با این اوصاف باید حدث زده باشی که امروزم خیلی طلایی نیست. هنوز کلی کار مونده و من دیگه به تمامش نمیرسم. ببینم چیکار میتونم کنم. 

هوای امروز مثل حال من گرفته و کیپ بود بارون اومد منم ریختم. دلم میخواست برم بیرون اما حوصله اشو ندارم. رفتم مسواک زدم صورتم رو شستم و موهامو شونه کردم اما سردرد امونمو برده شاید مسکن بخورم. اما نمیخوابم. دیگه نمیخوام فرار کنم. روزهایی مثل امروز باید وایسم جلوشو بگم نمیتونی منو شکست بدی. خیلی وقت پذیرفتم . درسته گاهی میگم چرا من اینجوریم اما حالا نه. وقتش نیست. نمیخوام ضعیف باشم حتی اگه هستم. میخوام ادای ادمهای قوی رو درارم که با این بادها بیدی نیستن که بلرزن. هرچند که باشم. اما تلاشمو میکنم.

الان اروم ترم هرچند که خوابم میاد همیشه بعد از گریه خوابم میگیره هیچوقت نفهمیدم جریانش چیه. اما نمیخوابم. 

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 15 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:44