3117 : خداحافظی

ساخت وبلاگ

مهم نیست در مورد چی اما با مها درحال جست و جو کردن بودیم تا بفهمیم چی به چی هست. هرچی بیشتر گشتیم کمتر فهمیدیم. کم که نه فهمیدیم چقدر نمیدونیم چقدر باید رو خودمون کار کنیم چقدر کار داریمو چقدر زمان کم هست. فهمیدیم زیر صفرم نیستیم. یه تلنگری بود برای من که به خودم بیام دوباره و درست کار کنم و زمان زیاد. چون این لازم هست. هیچکس نمیتونه جای من باشه. هرکس مسئول زندگی خودش هست. فهمیدم باید برای موندن تو این بازی کار کنم اگر نه مات میشم. نمیدونم میشه یا نه اما میدونم باید تغییر کنم به آدم بهتری. بالاتر از اینی که هستم. خیلی بالاتر و زمان رو نباید از دست بدم. حتی یک دقیقه رو. فهمیدم چقدر همه چیز بالاتر از تصور من جدی هست. از این جدی ها که شوخی شوخی میشه نه ها. از اول جدی بود من خبر نداشتم اما الان برام مشخص شد. این که میخوام کی باشم و چه شخصیتی داشته باشم. یسری چیز ها نا مفهوم هست هنوز برام. میخوام پیگیری کنم نمیدونم از کجا اما دنبالشم. فقط نباید جا بزنم. یه جمله مها خوند این که پرنسس بودن رو فراموش کن من میخوام دانشمند بشم حالا من میگم میخوام یه زن قوی فیلسوف و نویسنده و عکاس باشم. چه اشکالی داره. حتی اگه فعلا در حد فکر باشه با پرنسس بودن خداحافظی میکنم! البته مدتهاست که خبری نیست ازش. مدتهاست که انتخابم رو کردم. بزن بریم که دنیا و راه هیجان انگیزی در پیش داریم. 

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 14 تير 1399 ساعت: 21:10