3108 : شروع روز جدید

ساخت وبلاگ

و شب آغاز شد. من توی اتاق نشستم و میخوام روز جدیدم رو شروع کنم. خوابم نمیاد. این روزا اصلا خوابم تنظیم دقیقی نداره و ممکن هر ساعتی باشه. هر ساعتی که نتونم جلوش وایسمو نتونم ادامه بدم. زیادم بد نیست فکر میکنم کمتر میخوابم و زمان رو کمتر از دست میدم. 

بهت گفتم دکترم دیگه احتمالا نمیاد و بیاد هم مهر به بعد میشه؟؟ عصری به خاطر این موضوع کمی عصبی و ناراحت شدم. حوصله ی آدم جدید رو ندارم. آشنا شدن و از نو تعریف کردن همه چیز. و البته روانشناس هم اینطور شد. خیلی ناراحتم حقیقتش به خاطر این موضوع. دوباره تکرار همه چیز. روانشناس که این بار میشه بار سوم. حالا به هر حال کاری نمیتونم انجام بدم قرصاروهم نمیشه الکی قطع کرد. البته روانپزشکم آنلاین هست ولی خب چون تعداد داروها زیاد هست و تو دفترچه نمیشه نوشت کمی اذیت کننده میشه و با مها تصمیم گرفتیم جدا از این موضوع به خاطر راحت تر بودن و حرف زدن خودمون دنبال کسی دیگه باشیم. یک دکتر رو هم میشناسیم که میشه پدر مشاور مها که از آشناهای استاد مها هست. مشکلش برای من مرد بودنش هست. مطمئن نیستم راستش راحت باشم. با این حال امتحان میکنم خوشم نیومد نمیرم دیگه. شاید مشاورم رو هم برم پیش همین روانشناس مها. باید ببینم چی میشه فعلا که امتحانهای مهاست. تا بعدش ببینیم چی پیش میاد. فقط بدون من بی اندازه توی این موضوع بی حوصله ام. و ناراحت. و کاری هم از دستم بر نمیاد. 

تنهام و همه خواب هستن. حتی مها. یه کم تنبلیم میاد برای کار کردن ولی به خودم میگم کار نکنم چیکار دارم انجام بدم اصلا زنده بودنم به چه درد میخوره. که میگم هیچی. وجود من هیچ ارزشی نداره و اگه بخوام ارزشمند کنم باید کار کنم رو خودم هرچقدر که در توانم هست. 

همین دیگه. این چند وقت نمیدونم چرا اینقدر کم حرفم. بیشتر سرم گرم کار خودمه. 

 

پ ن : میدونم مرد یا زن بودن یه دکتر نباید برام مهم باشه اما نمیدونم چرا هست و میترسم راحت نباشم. این خودش یک مشکل هست ولی دست خودم نیست. شاید باید امتحان کنم. 

162 :ته تتوس...
ما را در سایت 162 :ته تتوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7maedeh-drad1 بازدید : 134 تاريخ : شنبه 14 تير 1399 ساعت: 21:10